مجال
مثل تمام عالم خیلی خرابه حالم
عمریه مردگی رو زندهترین مثالم
موندهتر از یه یاد و رفتهتر از مهستی(!)
پاره شده با هستی حلقهی اتصالم
شادیا زود میمیرن مزه نداده میرن
اما میان و می دن تو سینه غصهها لم
مثل یه مادرم که موقع دادن شیر
اومده گشت ارشاد تا بده گیر به شالم
مثل حباب ارزم نازکم و می لرزم
کهنهتر از دلار و خستهتر از ریالم
«شاپره خسته میشه بالهاشو زود میبنده»
من چه کنم که انگار صد ساله بازه بالم
آهت اگر بسوزه میشه شبیه زوزه
وقتی که میکشم آه فک میکنن شغالم
املتِ بیپیاز و رقصِ بدون ساز و
دلخوشیِ مجاز و کشتیِ بیمدالم
انگاری خورده باتوم تو سر مثل گردوم
سیلی تو سیبِ لپم، چاقو تو پرتقالم
گاهی بهقدری پیرم جون ندارم بمیرم
از طرفی هم انگار تازه شده دو سالم
گاهی یه زمهریرم گاهی آتیش میگیرم
ظاهریه همیشه حالت اعتدالم
هر دفه که میشینم نقشهای رو میچینم
می زنه دست تقدیر (گل) به پروپوزالم
کاشکی میشد بلد شم فـیلترِ پِیجو رد شم
بازی سرنوشتو پاک کنم از رو والم
شک ندارم که دیده اما جواب نمیده
رو صَفهی زمانه مثل یه میــس کالم
هر طرفی که میرم ترمزه که میگیرم
دنیا نداده انگار غیر همین پدالم
خسته شدن لباسام بسکه فریز و خنثیم
چون عملا براشون من فلزم، رگالم
وقت نبرد با غم بیاثر عین بادم
مثل صبا حریف چلسی و آرسنالم
بسه. شدم کلافه، موقع اعترافه
سرخوش و بیخیالم بیخبر از ملالم
قافیه داد مجالم تا الکی بنالم
اونقده خوبه حالم. مثل تمام عالم
مهدی استاداحمد
- بازدید: 1017 مرتبه
دیدگاه ها
ارسال ديدگاه جديد
(لطفا از درج سوال در ديدگاه ها خودداري فرماييد براي طرح سوالات خود به اين آدرس مراجعه فرماييد)